كلبه عشق علي و زهرا

ساخت وبلاگ
دیروز در باز بود سامم رفت تو حیاط این خونه سه تا پله داره یه ایوون مانند بعدم حیاط ، رو ایوون بود منم تو اتاقیهو صدای جیغ و‌ گریش اومدم از جا پردیم گفتم وای خدا سام افتاد بدو بدو رفتمدیدم‌ سام از رو پله ها افتاده با صورت خورده زمین . مُردم سریع رفتم بلندش کردم دماغش کبود شده بودخیلی ترسیدم شکسته باشه لبش پوستش کنده شده بود و دست و پاشم پر تیغ کاکتوس شده بودکلی خودم فحش دادم و لعنت فرستادمخیلی بد بود خیلییییخدایا خودت مواظب سام باشخداروشکر طوریش نشد و اتفاق بدی نیفتاد [ جمعه ۱۴ مرداد ۱۴۰۱ ] [ 17:8 ] [ كلبه عشق علي و زهرا...
ما را در سایت كلبه عشق علي و زهرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cottagelovea بازدید : 134 تاريخ : شنبه 29 مرداد 1401 ساعت: 20:33

امروز عاشورای ۱۴۰۱از خواب بیدار شدیمصبحونه خوردیم و بعدم سام مشغول بازی شد و علی دراز کشیده بودگفتم تا سام حواسش نیست رعنا رو از قفسش در بیارم گناه داره بالهاش خشک میشه همش تو قفس باشه (آخه سام یوقتا حسودی میکنه و میخواد اذیتش کنه)در قفسش باز کردم طوطی قشنگم آروم آروم داشت میومد بیرون منم رفتم با سام مشغول شدماصلا حواسم به پنکه سقفی نبود که روشنهیهو رعنا جیغی زد و پرید مستقیم خورد به پنکه پرت شدجیغ زدم علی سریع رفت نگاش کرداما امان امان امان که رعنا دیگه کارش تموم شده بودشکمش به پره های اهنی پنکه خورده بود پاره شده بود رودش هاش برید بودانقد گریه و حالم بد شد انقد حودم لعنت کردم که چرا حواسم نبودرعنای مهربونم در حال جون دادن بود درد داشت و میلرزیدبردیمش دامپزشکی ولی دکتر گفت زنده نمیمونه با این حال علی گفت جراحیش کنه و رعنای من حین تمیز کردن زخماش دیگه بیدار نشدببخشید مامان بخدا قسم که نمیخواستم اینجوری شه فقط منو ببخشدیگه دلم نمیخواد با هیچ حیوونی انس بگیرم و داشته باشمبین این همه درد خودم ، درد تو هم اضافه شدو چه دردی بد تر و کشنده تر از عذاب وجدانهتو خیلی مهربون و شیرین بودی و خیلی تلخ رفتینگاهت که یادم میفته آتیش میگیره دلمای خدا منو ببخشمنو ببخش خیلی دوست دارمخداحافظ رعنای قشنگم كلبه عشق علي و زهرا...
ما را در سایت كلبه عشق علي و زهرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cottagelovea بازدید : 117 تاريخ : شنبه 29 مرداد 1401 ساعت: 20:33

به امید روزی که بیام بگم همه چی درست شده

غصه هام تموم شده

زخمام خوب شده

و شاد و آرومیم

خدایا میشه؟؟؟؟!!!

فکرشم حالم خوب میکنه

خدا جونم خودت کمک کن که بشه كلبه عشق علي و زهرا...

ما را در سایت كلبه عشق علي و زهرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cottagelovea بازدید : 111 تاريخ : شنبه 29 مرداد 1401 ساعت: 20:33

دیروز در باز بود سامم رفت تو حیاط این خونه سه تا پله داره یه ایوون مانند بعدم حیاط ، رو ایوون بود منم تو اتاقیهو صدای جیغ و‌ گریش اومدم از جا پردیم گفتم وای خدا سام افتاد بدو بدو رفتمدیدم‌ سام از رو پله ها افتاده با صورت خورده زمین . مُردم سریع رفتم بلندش کردم دماغش کبود شده بودخیلی ترسیدم شکسته باشه لبش پوستش کنده شده بود و دست و پاشم پر تیغ کاکتوس شده بودکلی خودم فحش دادم و لعنت فرستادمخیلی بد بود خیلییییخدایا خودت مواظب سام باشخداروشکر طوریش نشد و اتفاق بدی نیفتاد [ جمعه ۱۴ مرداد ۱۴۰۱ ] [ 17:8 ] [ كلبه عشق علي و زهرا...
ما را در سایت كلبه عشق علي و زهرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cottagelovea بازدید : 135 تاريخ : سه شنبه 25 مرداد 1401 ساعت: 13:46

امروز عاشورای ۱۴۰۱از خواب بیدار شدیمصبحونه خوردیم و بعدم سام مشغول بازی شد و علی دراز کشیده بودگفتم تا سام حواسش نیست رعنا رو از قفسش در بیارم گناه داره بالهاش خشک میشه همش تو قفس باشه (آخه سام یوقتا حسودی میکنه و میخواد اذیتش کنه)در قفسش باز کردم طوطی قشنگم آروم آروم داشت میومد بیرون منم رفتم با سام مشغول شدماصلا حواسم به پنکه سقفی نبود که روشنهیهو رعنا جیغی زد و پرید مستقیم خورد به پنکه پرت شدجیغ زدم علی سریع رفت نگاش کرداما امان امان امان که رعنا دیگه کارش تموم شده بودشکمش به پره های اهنی پنکه خورده بود پاره شده بود رودش هاش برید بودانقد گریه و حالم بد شد انقد حودم لعنت کردم که چرا حواسم نبودرعنای مهربونم در حال جون دادن بود درد داشت و میلرزیدبردیمش دامپزشکی ولی دکتر گفت زنده نمیمونه با این حال علی گفت جراحیش کنه و رعنای من حین تمیز کردن زخماش دیگه بیدار نشدببخشید مامان بخدا قسم که نمیخواستم اینجوری شه فقط منو ببخشدیگه دلم نمیخواد با هیچ حیوونی انس بگیرم و داشته باشمبین این همه درد خودم ، درد تو هم اضافه شدو چه دردی بد تر و کشنده تر از عذاب وجدانهتو خیلی مهربون و شیرین بودی و خیلی تلخ رفتینگاهت که یادم میفته آتیش میگیره دلمای خدا منو ببخشمنو ببخش خیلی دوست دارمخداحافظ رعنای قشنگم كلبه عشق علي و زهرا...
ما را در سایت كلبه عشق علي و زهرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cottagelovea بازدید : 118 تاريخ : سه شنبه 25 مرداد 1401 ساعت: 13:46

به امید روزی که بیام بگم همه چی درست شده

غصه هام تموم شده

زخمام خوب شده

و شاد و آرومیم

خدایا میشه؟؟؟؟!!!

فکرشم حالم خوب میکنه

خدا جونم خودت کمک کن که بشه كلبه عشق علي و زهرا...

ما را در سایت كلبه عشق علي و زهرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cottagelovea بازدید : 111 تاريخ : سه شنبه 25 مرداد 1401 ساعت: 13:46

دیروز در باز بود سامم رفت تو حیاط این خونه سه تا پله داره یه ایوون مانند بعدم حیاط ، رو ایوون بود منم تو اتاقیهو صدای جیغ و‌ گریش اومدم از جا پردیم گفتم وای خدا سام افتاد بدو بدو رفتمدیدم‌ سام از رو پله ها افتاده با صورت خورده زمین . مُردم سریع رفتم بلندش کردم دماغش کبود شده بودخیلی ترسیدم شکسته باشه لبش پوستش کنده شده بود و دست و پاشم پر تیغ کاکتوس شده بودکلی خودم فحش دادم و لعنت فرستادمخیلی بد بود خیلییییخدایا خودت مواظب سام باشخداروشکر طوریش نشد و اتفاق بدی نیفتاد [ جمعه ۱۴ مرداد ۱۴۰۱ ] [ 17:8 ] [ كلبه عشق علي و زهرا...
ما را در سایت كلبه عشق علي و زهرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cottagelovea بازدید : 139 تاريخ : شنبه 22 مرداد 1401 ساعت: 15:13

امروز عاشورای ۱۴۰۱از خواب بیدار شدیمصبحونه خوردیم و بعدم سام مشغول بازی شد و علی دراز کشیده بودگفتم تا سام حواسش نیست رعنا رو از قفسش در بیارم گناه داره بالهاش خشک میشه همش تو قفس باشه (آخه سام یوقتا حسودی میکنه و میخواد اذیتش کنه)در قفسش باز کردم طوطی قشنگم آروم آروم داشت میومد بیرون منم رفتم با سام مشغول شدماصلا حواسم به پنکه سقفی نبود که روشنهیهو رعنا جیغی زد و پرید مستقیم خورد به پنکه پرت شدجیغ زدم علی سریع رفت نگاش کرداما امان امان امان که رعنا دیگه کارش تموم شده بودشکمش به پره های اهنی پنکه خورده بود پاره شده بود رودش هاش برید بودانقد گریه و حالم بد شد انقد حودم لعنت کردم که چرا حواسم نبودرعنای مهربونم در حال جون دادن بود درد داشت و میلرزیدبردیمش دامپزشکی ولی دکتر گفت زنده نمیمونه با این حال علی گفت جراحیش کنه و رعنای من حین تمیز کردن زخماش دیگه بیدار نشدببخشید مامان بخدا قسم که نمیخواستم اینجوری شه فقط منو ببخشدیگه دلم نمیخواد با هیچ حیوونی انس بگیرم و داشته باشمبین این همه درد خودم ، درد تو هم اضافه شدو چه دردی بد تر و کشنده تر از عذاب وجدانهتو خیلی مهربون و شیرین بودی و خیلی تلخ رفتینگاهت که یادم میفته آتیش میگیره دلمای خدا منو ببخشمنو ببخش خیلی دوست دارمخداحافظ رعنای قشنگم كلبه عشق علي و زهرا...
ما را در سایت كلبه عشق علي و زهرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cottagelovea بازدید : 133 تاريخ : شنبه 22 مرداد 1401 ساعت: 15:13

به امید روزی که بیام بگم همه چی درست شده

غصه هام تموم شده

زخمام خوب شده

و شاد و آرومیم

خدایا میشه؟؟؟؟!!!

فکرشم حالم خوب میکنه

خدا جونم خودت کمک کن که بشه كلبه عشق علي و زهرا...

ما را در سایت كلبه عشق علي و زهرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cottagelovea بازدید : 139 تاريخ : شنبه 22 مرداد 1401 ساعت: 15:13

احساس خفگی کردم درد بدی دو طرف گلمو فشار میداد رفتم توی حیاط روی ایوون نشستم بغضم ترکید اشک ریختم اشک ریختم اشک ریختم به حال خودم ، برادرم ، خواهرم ، پدر و مادرم انگار دیگه خانواده ای نیست ما متلاشی شدیم دور از هم با کوهی از مشکلات من شکسته شدم بریدم انقد شکسته ام که هر تکه ام یک لبه تیز داره حتی به کسی که بخواد بهم نزدیک بشه هم آسیب میزنم لبه های تیزم ، اعصاب و روان نداشته ام هستن بد خلقیا و افسرگیم هستن درموندگی و سرگشتگیم هستن....ازت کمک خواستم ازت کمک میخوام خدایااااا منِ ذرهِ هیچ رو دریابنجاتمون بدهبه وجودت اعتقاد دارم ایمانم قوی نیست ولی به وجودت اعتقاد دارم پس کمکم کناز این برزخ نجاتمون بده همیشه ازت خواستم بهم آرامش بدی دعام برای بقیه هم آرامش بوده و هست چیزی که نداشتم و ندارم هیچی نمیخوام فقط آرامشُ به زندگیامون برگردون پدر و مادرم نجات بده برادرم نجات بده خواهرم از این همه گرفتاری در بیار بخاطر بچش که اونم مثل ما نشه....خدایا خدایا....دیگه چجوری ازت کمک بخوام که بشنوی صدامو ؟!که ببینیم که معجزه ای بفرستی و نجاتمون بدی....خدایا کمکمون کن یا رب نظری...........دلتنگم دلگیرم لعنت به دنیایی که به جز غم چیزی برای ما نداشت [ جمعه ۷ مرداد ۱۴۰۱ ] [ 2:21 ] [ كلبه عشق علي و زهرا...
ما را در سایت كلبه عشق علي و زهرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cottagelovea بازدید : 141 تاريخ : يکشنبه 9 مرداد 1401 ساعت: 17:33